عباس رحمتی و کار آفرینی

به نام خداوند جان و خرد

با سلام خدمت دوستان گرامی نمی دونم شما هم تجربه اینو داشتیدبعضی وقتا آدم خودش تو یه کاری تجربه داره ،تحصیلات داره ،اصلا شغلشه ولی احساس میکنه که چرا من این قدر نا میزونم .چرا فکر می کنم درست کار نمی کنم.

پس بعد یه مدتی تازه به این نتیجه می رسیم که ما همیشه نیاز به یک مرشد و راهنما داریم.و اونوقت مسیر عوض میشه.و این سئوال مطر ح میشه که ما چقدر به مشاور و مشاوره اعتقاد داریم و برای انجام کار خودمون استفاده می کنیم.حالا اینکه بی پیر مرو تو در خرابات هر چند سکندر زمانی»کجای کار ما هست بماند.

در مسیر حرکت و برنامه های روزانه این فکر ذهن مرا درگیر کرده بود .تا اینکه به شرایطی کتابی به دست من رسید.{ کتاب زیبای بهتره با یکی حرف بزنی»نوشته :لوری گاتلیب  مترجم :  مریم ترابی نیا} به پیشنهاد دوستی و به لطف برنامه کتابراه بر روی گوشی همراهم که خیلی دوستش دارم این برنامه (کتابراه) را .در این کتاب که با قلم روان و چند روایت همزمان به پیش میرود،از مشاوره رفتن خود مشاور و بیماری که در حال مرگه و برای هم اندیشی به این مشاور مراجعه می کنه . و زندگی شخصی نویسنده .و.پیشنهاد می کنم دوستانی که به مسائل تربیتی و مشاوره علاقه دارند برا یه بار هم شده این کتاب رو مطالعه کنند.

 

یک قسمت از متن کتاب:

((می‌گویم: جان.» ولی او داستان بلندی را تعریف می‌کند که دربارهٔ همسرش است. با وجود اینکه پیش من آمده است تا کمکش کنم، حتی یک کلمه هم نمی‌توانم حرف بزنم.

در ضمن، من درمان‌گر جدید او هستم. (درمان‌گر قبلی‌اش که دیدارشان سه جلسه بیشتر دوام نیاورد خوب بود، ولی احمق بود.»)

می‌گوید: و بعدش مارگو عصبانی می‌شه. باورت می‌شه؟ ولی به من نمی‌گه که عصبانیه. فقط عصبانی رفتار می‌کنه و من باید ازش بپرسم که چی شده. ولی می‌دونم که اگه بپرسم سه بار اول رو جواب می‌ده: ‘هیچی.’ و بعدش واسه بار چهارم یا پنجم می‌گه: ‘خودت می‌دونی چی شده.’ و بعدش من می‌گم: ‘نه نمی‌دونم وگرنه نمی‌پرسیدم»

لبخند می‌زند. یک لبخند پت‌وپهن. سعی می‌کنم از لبخندش استفاده کنم. به هرچیزی متوسل می‌شوم تا صحبت یک نفره او را به یک مکالمه دو نفره تبدیل و با او ارتباط برقرار کنم.

می‌گویم: لبخندت الان برام عجیبه، چون داری می‌گی که همه، ازجمله مارگو، کلافه‌ت می‌کنن ولی باوجوداین لبخند می‌زنی».

لبخندش پهن‌تر می‌شود. به عمرم دندان‌هایی به این سفیدی ندیده‌ام. مثل الماس می‌درخشند. واسه این لبخند می‌زنم، شرلوک، چون دقیقاً می‌دونم چی زنم رو اذیت می‌کنه»))

شاد ،موفق و پیروز باشیم

 

 

در ارتباط موثر با زندگی و یک کتاب زیبا

یک ,ولی ,کنم ,کتاب ,لبخند ,  ,به این ,و برای ,این کتاب ,داریم و ,برنامه کتابراه

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

سایت هواداری میثم ابراهیمی آسمان مدیون زهراست پایدار قارن بانک اطلاعات مشاغل کل کشور دهیاری روستای سلیمان آباد زرند رو به پیشرفت نقراب مشاوره دارالفنون مهندس روح اله رستمی